شناسهٔ خبر: 11308 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

اصغر ایزدی جیران؛

نسل سومی‌­های انسان­‌شناسی در ایران

اصغر ایزدی اغلب نسل سومی‌­ها یا بی­‌کارند و یا در جایی نامرتبط با تخصص خودشان بناچار مشغول­‌اند. در کشوری که نیاز به پژوهش­‌های فرهنگی در وضعیت­‌های پیچیده توسعه و شهری به طور قطع در اولویت است، متخصصان فرهنگ با وجود زحمتی که برای کسب دانش فرهنگ یعنی انسان­‌شناسی کشیده­‌اند، خارج از عرصه­‌های آموزشی، پژوهشی و تأثیرگذاری به سر می‌­برند.

 

فرهنگ امروز: فرهنگ امروز از این پس بنا دارد فارغ از مباحث انتقادی یا تئوریکی که در خصوص علوم انسانی منتشر می‌کند، به ذکر برخی مشکلات و موانع رشته‌های مختلف این علوم در دانشگاه‌ها از زبان اساتید و فارغ‌التحصیلان آن رشته بپردازد. فرهنگ امروز از انتشار هرگونه نظرات اساتید و دانشجویان و فارغ‌التحصیلان رشته‌های مختلف علوم انسانی به منظور یاری‌رسانی به ارتقای علوم‌انسانی کشور، استقبال می‌کند.

 

اصغر ایزدی جیران/عضو هیئت علمی گروه انسان­‌شناسی دانشگاه تهران: فکر می‌­کنم نخستین باری که اصطلاح «نسل سومی­‌های انسان­‌شناسی» به کار رفت، در نشست­‌های تخصصی‌­ای بود که همراه با جمعی از دوستان عزیزم در پاییز 1390 شکل داده بودیم. نسل سومی­‌ها در ادامه نسل اول انسان­‌شناسان دانشگاهی هم چون دکتر علی بلوکباشی و دکتر مرتضی فرهادی و نسل دوم انسان­ شناسان دانشگاهی هم چون دکتر ناصر فکوهی و دکتر نعمت‌­اله فاضلی متولد شده بودند. گرچه تعداد نسل سومی­‌ها را اکنون می‌­توان در حد پنجاه نفر تخمین زد، اما از میان دکتری گرفته­‌ها حدود بیست نفر از نسل جوان انسان­‌شناسان ایران به طور مستمر حدود یک سال در نشست­‌های تخصصی ماهانه درگیر بودند. این نشست­‌های نسل سومی­‌ها که بعداً نام «حلقه انسان­ شناسان ایران» را به خود گرفت، از دغدغه­‌ای مشخص برمی­‌خاست: بی‌­توجهی به نسل سومی­‌ها از سوی افراد و نهادها. ما با جمع زیادی از فارغ­‌التحصیلان دکتری انسان­‌شناسی مواجه بودیم که تجارب پژوهشی و دانش نظری خوبی از رشته انسان­‌شناسی داشتند، اما امکانی برای حضور و تأثیرگذاری آنها در عرصه علمی و عرصه عمومی مهیا نمی­‌شد. به همین دلیل، به جای اینکه منتظر باشیم تا کسی یا نهادی کاری برای این نسل کند، خودمان دست به کار شدیم؛ گرچه که در میانه راه به دلایل مختلفی از جمله عدم وجود بستر و حمایت نهادی و سازمانی و نیز متفرق شدن برخی از افراد به دلیل عدم یافتن موقعیت شغلی نسبتاً موقت متوقف شدیم.

اکنون نیز پس از گذشت دو سال از آن گردهم آمدن­‌ها وضعیت همانی است که بود. نسل سومی­‌هایی که در اواخر دهه 1380 و اوایل دهه 1390 دکتری انسان­‌شناسی گرفته‌­­اند، کماکان تکلیف خودشان را با نظام آموزشی و پژوهشی کشور نمی­‌دانند. اغلب نسل سومی‌­ها یا بی­‌کارند و یا در جایی نامرتبط با تخصص خودشان بناچار مشغول­‌اند. در کشوری که نیاز به پژوهش­‌های فرهنگی در وضعیت­‌های پیچیده توسعه و شهری به طور قطع در اولویت است، متخصصان فرهنگ با وجود زحمتی که برای کسب دانش فرهنگ یعنی انسان­‌شناسی کشیده­‌اند، خارج از عرصه­‌های آموزشی، پژوهشی و تأثیرگذاری به سر می‌­برند. در طی این سال­ها، تعدادی از این نسل سومی­‌ها ناگزیر به کشورهای دیگر رفتند تا شاید بتوانند در تخصص خودشان کار کنند که تا جایی که اطلاع دارم، وضعیت چندان رضایت­‌بخش نیست. اما همچنان تعداد زیادی از دوستان من در نسل سوم منتظر گشایشی در دانشگاه هستند.

طبیعی است که در چنین وضعیتی، نسل سومی­‌ها ناکامی و ناامیدی را عمیقاً تجربه کنند: کسی که به عشق وطن خود و به عشق خدمت به فرهنگ خود، با هزینه­‌های شخصی برای گذراندن دوره دکتری به کشورهای دیگر رفته است (به دلیل فقدان این دوره در ایران)، وقتی بازمی­‌گردد، برای سلام دغدغه­‌مندش، علیک مسئولانه­‌ای نشنیده است؛ جایی که جواب سلام، واجب است. نسل سومی‌­ها علمی نخوانده‌­اند که به درد دردهای کشور نخورد؛ آنها دانشمندان فرهنگ­‌اند، چیزی که پرمسئله­‌ترین و پرمناقشه­‌ترین موضوع در دهه اخیر در کشورمان بوده است، حداقل دلیل آن تصویب «پیوست فرهنگی» در عالی­‌ترین نهادهای کشور است. نسل سومی‌­ها علمی خوانده‌­اند که سابقه آن در جهان بیش از صد سال است و اکنون یکی از پرپرستیژترین و پردرآمدترین مشاغل را از آن خود کرده است: انسان­‌شناس (anthropologist). نسل سومی‌­ها علمی خوانده‌­اند که حضوری جدی در کاربردی­‌ترین حوزه­‌ها از سلامت و بهداشت گرفته تا بازاریابی و مدیریت دارد. نسل سومی­‌ها هم جوان هستند و انرژی دارند، هم تجربه پژوهشی دارند و هم باسوادند. کافی است که ظرفیت سازمانی و دانشگاهی برای آنها بگشاییم تا آنها نشان دهند که چگونه مدیریت و مدیران کشور می­‌توانند از دانش کاربردی آنها بهره ببرند.

انسان­شناسی مدعی است که درک و فهمی که از فرهنگ یا شیوه زیست یک گروه اجتماعی می­دهد، عمیق­ترین و پیچیده­ترین نوع فهم است. این به دلیل آن است که یک انسان­شناس برای درک یک فرهنگ با اعضای همان فرهنگ زندگی می­کند. انسان­شناسی معتقد است که بدون یکی شدن با موضوع امکان شناخت وجود ندارد. تجارب اقدامات اجرایی در کشور نشان داده است که بخش مهمی از ناکامی­‌ها در برخورد با مسائل فرهنگی کشور از عدم شناخت دقیق و عمیق اعضای فرهنگ و شیوه رفتار و اندیشه آنها نشأت می­‌گیرد. انسان­‌شناسان، در میان بسیاری از کارهایی که می‌­توانند انجام دهند، توانایی آن را دارند که شناخت دقیق و عمیقی از فرهنگ جوامع مختلف ایران برای سازمان­‌ها و مسئولین مختلف پدید آورند؛ و با توجه به این شناخت می­‌توانند وارد پژوهش‌­های کاربردی جهت حل یک مشکل یا مسئله خاص شوند و بدین طریق کیفیت زندگی فرهنگ­‌ها را افزایش دهند.

اکنون نگاه نسل سومی­‌های انسان­شناسی نگران و منتظر است. وزارت علوم وظیفه مهم و خطیری در قبال نسل سومی‌­ها دارد و نباید آنها را تنها گذارد. نباید خود که مدعی امید است، آنها را ناامید کند. نباید خود که در پی تدبیر است، با بی­‌تدبیری این فرصت استثنایی را از دست بدهد و ما شاهد آن باشیم که روز به روز نسل سومی­ها مأیوس‌­تر و پژمرده‌­تر شوند. پیشنهاد مشخص من در وهله اول، تأسیس یک یا دو گروه انسان­‌شناسی در چند دانشگاه است تا بدین طریق این نسل سومی­‌ها بتوانند جذب شده و اعضای هیئت علمی گروه‌­ها را تشکیل دهند. اطمینان قطعی دارم که با ورود نسل سومی­‌ها به دانشگاه، جان تازه‌­ای در کالبد انسان­‌شناسی غلیان کرده و چشمان بسیاری از دانشجویان مقاطع کارشناسی و ارشد برق خواهد زد. با ورود نسل سومی­‌های انسان­‌شناسی به دانشگاه، مدیران ما می­‌توانند از آنها انتظار انجام پژوهش‌­های کاربردی داشته باشند و یقیناً به انتظار آنها پاسخ مثبت و درخوری داده خواهد شد.

 

دکتر اصغر ایزدی جیران

عضو هیئت علمی گروه انسان­‌شناسی دانشگاه تهران

نظر شما